نویسنده: سروش سیاری
همواره و در تمام کشورها، انتخابات شاخصی بوده است برای سنجش زنده بودن ملت و پیشبرد فرآیند دموکراسی در آن کشورها. نتایج هر انتخاباتی با توجه به موقعیت آن کشور در حوزههای متفاوت برای متحدان و رقبا از اهمیت فراوانی برخوردار است. این مهم ناشی از سیاستهای حزب و یا تشکلی است که با رأی مردم قدرت را بدست میگیرد در ابعاد داخلی و خارجی اعمال میکند. منطقهاستراتژیک خاورمیانه و جهتگیریهای دولتمردان آن نقش ویژهای در تنظیم سیاستهای فرامنطقهای کشورهای خارج از این محدوده ایفا میکند.
بیش فعالی جبهه استکبار برای کسب امتیاز از کشورهای این منطقه هزینههای زیادی را متوجه دستگاه سیاست خارجی و وزارت دفاع این کشورها کرده است. از جمله برهههای زمانی که این بیش فعالی را دوچندان میکند، انتخابات میباشد. آنچه از برگزاری انتخابات در کشورها انتظار میرود، اراده ملی برای توسعه مبتنی بر مدیریت صحیح و عزتمندانه منابع و منافع ملی و فرهنگی هر کشوری چه در صحنه داخلی و چه خارجی میباشد. طبیعی است کشورهایی که خوی استکباری در ساختار حاکمیت آنها ریشه دوانده، اراده هر ملت را تا بدانجایی قبول دارد که تضمین کننده منافع آنها باشد.
از ابتدای قرن21 مردم جهان شاهد حوادث تأسف باری تحت عنوان انقلاب بوش در عرصه روابط بین الملل بودند که تبعات آن تا مدتها گریبان بانیان و حامیان این حوادث را خواهد گرفت. اما بیش از یک سال است که شاهد بازتعریف هویت و ساختار حاکم بر کشورهای مسلمان در خاورمیانه و شمال آفریقا هستیم. کشورهایی که سالها ستونهای چندگانه غرب در منطقه بودند اکنون مراحل سرنوشت سازی را طی میکنند که میتوانند افق تیره یا روشنی را برای خود متصور شوند.
بعد از رخداد هر انقلابی در کشورهای جهان نتایج اولین انتخابات تعیین کننده بسیاری حدس و گمانها میباشد. هرچند عدم قطعیت هاگاه تمامی محاسبات کشورهای درگیر در معادلات را برهم میزند اما مقولهای که در شکل گیری انقلابهای منطقه موثر بوده و نقطه اشتراک انقلابیون برای جزم عزم آنها محسوب میشود تا حدودی افق را برای کارشناسان روشن میکند. در این میان برخی کشورها که از جانب نتایج انتخابات احساس ناامنی سیاسی-فرهنگی میکنند سعی در اثرگذاری بر روند انتخاب ملت و یا مخدوش کردن این برآورد ملی دارند. بسته به شرایط امنیتی کشور هدف، جبهه استکبار و در رأس آنها کشوری مانند ایالات متحده آمریکا در قالبهای مختلف سعی در اعمال نفوذ در اوضاع آن کشور دارد. نمونههای بارز این سیاست در قرن اخیر را میتوان در عراق و افغانستان دید. کشورهایی که ناتو دخالت مستقیم را در آنها ترجیح داد تا بتواند اهداف برتری طلبی خود را با قربانی کردن نه تنها مردم این کشورها که بدنه نظامیان کشورهای عضو ناتو، تحقق بخشد. هرچند ناتو در چند سال اول توانست تسلط نسبتأ خوبی بر اوضاع غیرقابل پیش بینی بعد از مداخله پیدا کند، اما پیشروی این دو کشور شرایط را بگونهای دیگر رقم زد.
تلاشهای دیپلماتیک آمریکا برای حفظ قدرتِ قبل از انتخابات در عراق بوضوح نگرانی آمریکا را از این رخداد ملی نشان میداد. ایاد علاوی، رییس فهرست العراقیه که متناسب با گرایشات سیاسی و تفکر سکولار، نامزد مورد حمایت غرب بود در ایام انتخابات و از قول جو بایدن اعلام کرد: «آمریکا از نامزدی حمایت خواهد کرد که مورد حمایت ایران باشد.» صحت و یا نادرستی این ادعا هر دو نشاندهنده هراس آمریکا از قدرت ایران بعد از انتخابات در عراق بود. عراقِ بعد از انتخابات دیگر مجری تام سیاستهای آمریکا در منطقه نبود. سعود الفیصل، وزیر خارجه عربستان نیز عراقِ بعد از انتخابات را اینگونه توصیف میکند: «ما کشورهای عربی به عراق در جنگ با ایران کمک کردیم که به اشغال ایران در نیاید ولی امروز براحتی در حال تقدیم عراق به ایران هستیم.» بنابراین نقش انتخابات در عراق و تجربه تلخی که آمریکا از انتخابات2006 فلسطین اشغالی دارد چشم انداز روشنی را در صورت وقوع عزم ملی برای دخالت مردم در تعیین آینده کشورها برای آمریکا نمایان کرده است. قبل از عراق، در ایران که از جمله محدود کشورهایی است که غرب دخالت غیرمستقیم را در آن ترجیح میدهد، علیرغم تمام لجن پراکنیهای ماشین تبلیغاتی غرب علیه نظام انتخاباتی کشورمان با حضوری بیسابقه نماینده گفتمانی انتخاب شد که بیشترین تنش را با غرب دارد و شاید تابحال این هجمه تبلیغاتی سنگین را هیچ دولتی در ایران تحمل نکرده باشد.
این تنها گوشهای از نقش انتخابات مردمی خاورمیانه در نحوه چینش مهرههای شطرنج سیاست خارجی غرب در منطقه میباشد. در سایر کشورهای مسلمان که احزاب اسلامگرا قدرت را در دست دارند نیز سردرگمی سیاستمداران کاخ سفید کمابیش مشخص است. گرایش مردم به گفتمان اسلامی و مقاومت در کشورهای عمدتأ مسلمان مانند ایران، ترکیه، لبنان، عراق، افغانستان، سوریه بعلاوه کشورهایی که شاهد بیداری اسلامی هستند عرصه را برای تنفس خاورمیانهای غرب تنگ کرده است. لذا تلاش ناتو برای تمدید حضور مستقیم یا غیر مستقیم در منطقه برای هیأت حاکمه این کشورها در این قالبها قابل توجیه خواهد بود: تلاش جهت عدم تسریع در برگزاری انتخابات در کشورهای انقلابی و کشورهایی مانند افغانستان، ارتقا سطح روابط دیپلماتیک تا سطح وزیر خارجه و معاون اول با کشورهای تأثیرگذار منطقه، تلاش در راستای همسو کردن نقش مرجعیت شیعه در ساماندهی اوضاع کشورهای اسلامی با خود (مانند تأکید بوش بر مذاکره با رهبر انقلاب ایران، نامههای اوباما به آیت ا… سیستانی و رهبر معظم انقلاب)، تهدید کشورهایی مانند مصر به قطع کمکهای مالی به این کشورها در صورت عدم تعامل با غرب و حفظ قدرت شورای نظامی (در مقایسه با همه پرسی و تغییرات قانون اساسی در ترکیه)، حضور مستقیم در کشورها به بهانه آموزش نظامیان، تشدید تنش فی مابین کشورهای اسلامی برای امتیازگیریهای متعدد از کشورهای مخالف جبهه مقاومت و… (لازم به ذکر است که آنچه میتواند تا حدود زیادی از ناآرامیها در سوریه جلوگیری کند برگزاری انتخابات زودهنگام است. چون مادامیکه دست آمریکا و صهیونیسم در اتفاقات جاری این کشور برای مردم مشهود است بازی میتواند برد-باخت باشد.)
اما انتخابات پیش روی مردم ایران نیز مانند تمامی انتخابات گذشته در شرایطی برگزار خواهد شد که سناریوهای صلیبی-صهیونی دائمأ برای دستگاههای تبلیغاتی جهان ارائه میشود. سناریوی متناقضی که غالبأ این روزها دنبال میشود توصیه به مردم ایران برای تحریم و در عین حال عدم تحریم انتخابات است. هرگاه استکبار جهانی احساس کند نتیجه انتخابات بر خلاف تاکتیکهای غربی رقم خواهد خورد و یا گرایشات سازش بالقوه یا بالفعل در انتخاب ملت نباشد همزمان بر عدم حضور مردم در انتخابات برای القای عدم مقبولیت نظام و حضور برای القای اقبال مردمی به گفتمان تضمین حداقلی منافع استراتژیک غرب در منطقه تأکید میکند و یا زمینه را برای وقوع انقلابهای مخملی مانند کشمکشهای آسیای میانه و فتنه88 فراهم میکند. جالب اینجاست که در کشوری که نتیجه انتخابات بطور قطعی حامی سیاستهای غرب میباشد، مانند آنچه در روند تجزیه سودان و عواقب آنکه امروز مشاهده میشود گذشت و انتخابات اخیر یمن با حضور تنها یک کاندیدا که وی نیز معاون عبدا… صالح میباشد، هیأتهایی از آمریکا و کشورهای اروپایی با سفر به استانهای مختلف سعی در ترغیب مردم به عدم تحریم انتخابات دارند. تلاشی که تابحال در افغانستان نیز همچنان بیثمر است. علیرغم اقدامات حامد کرزای برای تغییر دیدگاه اوباما جهت مذاکره با قشری که وی آنان را طالبان میانه رو مینامید، تأسیس لویه جرگه برای ساماندهی اوضاع داخلی و برگزاری پرشتاب انتخاباتی که با کناره گیری عبدا… و بیانیه تند وی دیگر ارزشی برای این کشور محسوب نمیشد در کنار قدرت گیری روزافزون طالبان، نه تنها افغانها نتوانستند چهره یک انتخابات سالم را ببینند بلکه آمریکا روز به روز به تکرار تجربه جنگ ویتنام نزدیکتر میشود.
امام علی (ع) در خطبه27نهج البلاغه میفرمایند: «هیچ قومی در خانه خود به دشمن دچار نیامد مگراینکه به خواری نشست.»کاملأ مبرهن است که مقابله با دشمن حتی اگر منجر به شکست آن شود، اگر در خانه خود اتفاق افتد نه تنها افتخار نیست بلکه برای یک مسلمان ننگ محسوب میشود. لذا از این دیدگاه اهمیت انتخابات فقط در حضور خلاصه نمیشود بلکه انتخاب اصلح است که معنا و مفهومی بنیادین به حضور خواهد داد. لذا حضور و انتخاب اصلح لازم و ملزومی هستند که میتوانند دشمن را فراتر از آنچه بعنوان مرز تلقی میشود به سقوط بکشانند. حقیقتی که رابرت فیسک، از مدیران روزنامه انگلیسی ایندیپندنت اینگونه بدان اعتراف میکند: «ایران جنگهای اخیر خود (اشاره به شرایط کشورهای اسلامی) را بدون حتی شلیک یک گلوله با پیروزی پشت سر گذاشته است و متحدین عرب غرب در خاورمیانه از هراس قدرت انقلابی ایران به خود میلرزند.»